نتایج جستجو برای عبارت :

مردمک

عرفان چشمچشم آدمی شباهت بسیار عجیبی به کهکشان دارد؛شاید از این روست که عرفا، انسان را نسخه کوچکی از عالم هستی می دانندو به انسان «مردمک چشم» می گویند و معتقدند خداوند از دریچه مردمک چشم انسان، به جهان نظر می کند.مردمک که سوراخ کوچکی در نقطه میانی عنبیه است، تمام اسرار درون آدمی را با کاهش و افزایش قطرش فاش می کند.چشم انسان مراتبی دارد و معانی بلندی که «نگاه»، «رؤیت»، «ادراک»، «چشم های چند بعدی»،«چشم دل»، «چشم برزخی »و... همه از مواری است که
به هنگام گفتن دوست داشتنت، از مردمک چشمم خبر نداشتم. مثل اینک که می‌نویسم و می‌دانم نانوشته بهتر است باز از مردمک چشمم بی‌خبرم. تو مردمک چشم منی. اگر از تو بخواهم بگویم از ایستگاه باید بنویسم. ایستگاه انتظار تا بیایی، ایستگاه خوشبختی تا بنشینی و آن لحظه من از خزیدن نرم نرمکت در آغوشم بی انتها شوم. ایستگاه برای یکی رفتن است برای دیگری آمدن. برای من پیش و پس از تو  یک خیابان بود که صبورانه انتظار اتوبوس را می‌کشید.من اما بی‌صبرانه منتظر تو بو
من دو هفته پیش بوتاکس تزریق کردم و از آن موقع به طور مداوم سردرد دارم. آیا این یک عارضه جانبی است و چقدر طول می­کشد؟ بوتاکس به پیشانی من تزریق شد و به مردمک چشمانم مانند پیشانی ام آسیب رسانده است.
برای بیمارانی که تزریق بوتاکس در پیشانی داشته اند، داشتن سردرد موقت طبیعی است و به تعداد تزریق­هایی که دریافت کرده­اند بستگی دارد. داشتن سردرد مداوم برای دو هفته و همچنین درد مردمک چشم  یک عارضه جانبی غیرمعمول است، و باید با پزشکی که تزریق کرده صحب
فکر می‌کردم تغییر کردم، فکر می‌کردم کمی منطقی‌تر شده‌ام، ولی مغز من در ربط دادن هر چیزی به تو، از مغز انیشتین بهتر است. مرگ بر من. تا به خودم می‌آیم می‌بینم در میانه‌هایی خیالی هستم که در آن سال‌ها با تو زندگی کرده‌ام.
ادامه مطلب
امروز با حانیه رفتیم کلینیک چشم پزشکی، برای معاینه جهت عمل لازک یا فمتو چشم. یک قطره ای توی چشممان ریختند که مردمک چشم را گشاد میکرد تا معاینه انجام شود. از صبح تا حالا مردمکم به حالت عادی برنگشته و نمیتوانم خوب بخوانم یا چیزهای ریز و دقیق را ببینم! ولی این گشاد شدن مردمک خیلی برایم جالب بود :)) هی توی آینه نگاهش میکنم و ذوق میکنم!! عکسش را میگذارم شاید برای شما هم جالب باشد :))

+ مرسی از دوست ناشناسی که گوش دادن آهنگ بارانی آبی لئونارد کوهن را یاد
ردیابی کردن موقعیت مردم چشم یکی از موضوعات مورد توجه مهندسین در زمینه امنیت و پرداش تصویر می باشد. در این پروژه به خوبی موقعیت مردمک چشم تشخیص داده شده و مرکز مردمک نیز نشان داده شده است.
در این پروژه از یک فیلم ویدئویی برای ردیابی مردم استفاده شده است و لذا شما می توانید با استفاده از ویکم و یا تصاویر دیگر به راحتی این کد را ارتقا دهید.
------------------------------------------------------------
ویژگی پروژه :
1- سادگی کد
2- روان بودن و استفاده از دستورات ساده
3- سرعت قابل
تنها اگر آفتاب از غرب طلوع می‌کرداگر زندگی در سیاره ای دیگر ممکن بود وباران در بیابان میبارید، من بار دیگر در مردمک چشم هایت سبز میشدم...اگر "هیچ"، کسی را شامل می‌شدآن کس من بودمو اگر برای "همیشه" مرگی بودتا آن مرگ، من، همیشه میبودمو اگر زمین گرد بودمن آن دیدار هر باره بودمکه هر روز از سمت نصف النهاری نوبه تو میرسیدمو اگر "پایان" را آغازی بودمن این سطر هارا ادامه میدادم...
من در خط به خط دفتر چشمان تو یک دنیا مکر و حیله‌ی عاشقانه می‌بینم!
گویا که مردمک چشمانت دانه، پلک و مژ‌ه‌هایت دام و چشمان من بی‌تاب هم صید...
.
پی‌نوشت: تا میای که خودت رو قانع کنی که سمتش نری، آروم آروم از کنارت رد میشه و میگه که من هنوز هستم! اگه میتونی منو بگیر!!!
پی‌نوشت: به قابلیت تشخیص فقط با احساس حضور رسیدم!
سکوت و سکوت و سکوت
شاید جایی در میان این جاده ی تاریک کسی ایستاده باشد به تماشا
به تماشای جان دادن من 
شاید کسی باشد که بخواهد جلو بیاید و ببیند از درون مردمک های حیرانم دلیل این همه سکوت را 
شاید صدای فریاد مرا شنیده باشد
شاید کسی در تاریکی ایستاده باشد.... 
«... به اعتقاد من ٰدنیا تنها یک بخش است، دنیای اغنیا و در حاشیه آن توده ای از زباله های آلوده آن به نام دیگران!
از ماهیت اصلی روح چیزی نمی دانم، اما این را کاملا فهمیده ام که روح از کدام بخش بدن تا مرز انهدام سقوط میکند،
از نقطه سیاه رنگ و ریزی در مردمک چشم...
و اینکه نگاه انسان ها،از نگاه گرگ ها نیز ناپایدارتر است و آنچه در نگاه انسان ها دیده میشود، به مراتب وحشتناک تر از نگاه گرگ هاست...»
کریستین بوبن -  دیوانه وار
ادامه مطلب
گذرگاه
دنیا را ساده باید دید
عشق را رهگذر باید دانست
و خزان را باید نفرین جغدی شوم خواند
در آن شب بارانی
آتشی چنان بر پا شد
که باران را ربود
و مرا سوخت که سوخت. 
****
و کنون؛
خاکسترم را بر باد می دهند. 
مگذارید، مگذارید!
دل سوخته ام اما روشن تر است!
مثل آن دانه ی برف
مثل آن سراج زرد
مثل نوری در خزان
چه توانیم کرد؟ 
چه توانیم گفت؟ 
هیچ...هیچ...بیهوده.‌‌‌..بیهوده..‌.
****
دوباره آن حسِ دلگیر گل کرده است. 
دوباره چنگ بر حلقم می زند. 
دوباره آن حس..‌.
دوباره
اولین تجربه‌م از دیدن یه مریضی که متانول خورده، افتضاح بود.آقای ۵۱ ساله، دیروز عصر یه شیشه الکل (که روش نوشته بوده اتانول ۷۰٪) رو خورده. شب دچار تهوع و استفراغ و دل‌درد شده.فردا صبح علائمش بدتر شده. رفته درمونگاه، دکترِ اونجا به سرم زده و چنتا مولتی ویتامین، و بعد از یه ساعت مرخص کرده.همونجا مریض گفته که چشمم همه جا رو آبی می‌بینه.چند دقیقه بعدش گفته کور شدم.و چند دقیقه بعدش، توی آمبولانس، افت هوشیاری پیدا کرده.وقتی من دیدمش، دست و پاش جمع شد
یکی از لوپ هایی که در تعمیرات موبایل و به طور کل تعمیر قطعاتی با برد SMD استفاده می شود،  لوپ دو چشم یاکسون AK 10 می باشد. ولتاژ ورودی این میکروسکوپ ۲۲۰ تا ۱۰۰ ولت می باشد. لنز خاص و قوی و همچنین قابلیت چرخش 360 درجه ای دو چشم این لوپ  از ویژگی های مهم این لوپ می باشد. از ویژگی دیگر لوپ Ak 10 مردمک چشمی آن است که قابلیت تنظیم آن از 55 میلیمتر تا 77 میلیمتر می باشد. 
ادامه مطلب
به لوح جسم‌که یکسر نفس خطوط حک استشدل انتخاب نمودم به نقطه‌ای‌که شک استش
به آرمیدگی طبع بیدماغ بنازمکه بوی یوسف اگر پیرهن درّد خسک استش
در آن مکان‌که غبارم به یادکوی تو بالدسماک با همه رفعت فروتر از سمک استش
از این بساط گرفتم عیار فطرت یارانسری‌ که شد تهی از مغز گردش فلک استش
به ابر و رعد خروشم حقی است‌کاین مژه ی تراگر به ناله نباشد به‌ گریه مشترک استش
به تیغ‌ کینه صف عجز ما به هم نتوان زدکه همچو موج زگردن شکستگی‌ کمک استش
نگاه بهره ز رو
فصل 4ایندفعه من و ایلیا سرتاپا گوش شده بودیم و به آدرینا چشم دوخته بودیم که یهو گفت:بچه ها خودتون رو قایم کنید... من و ایلیا با تعجب توام با بهت و صدای بلندی گفتیم:برا چی؟!! آدرینا کتاب رو بغل کرد و با صدای بلندی شروع کرد به ورد خوندن حس کردم باد شدیدی داخل خونه می وزید ولی وقتی به پنجره ها نگاه کردم دیدم بسته بودن نمیدونستم چکار کنم ایلیا که با چشمای گرد شده از ترس به آدرینا نگاه میکرد که دیدم ایلیا شروع کرد به گریه کردن سرش رو انداخت پایین و با ص
در چشم خسته‌ام خواب ارچه آرزوستخفتن چه باشدم در جلوه‌گاه دوست بلوای اندرون رخصت نمی‌دهدبیدار مردمک از مردمان اوست قلبم که دیرگاه بی‌واژه می‌تپیدچون شهد او چشید دائم به گفتگوست این کیست جامه‌ام صد گونه می‌دردهر گونه می‌رود فارغ ز جستجوست از آب دیده‌ام شرمی چه بایدمچون خود حضور او ناموس آبروست از جام کهنه‌اش نوشم به هر دمینقشش چو باده‌ای، جانش یکی سبوست خنجر کشد مرا فارغ شوم ز خویشاین گونه یار هم، این گونه هم عدوست در پیش چشم او ا
در دوره آموزش طراحی سیاه قلم هنرجویان نحوه درست گرفتن قلم در دست را یاد می گیرند. برای آموزش طراحی سیاه قلم و استفاده از اشکال ساده و درک قدم به قدم تمامی تناسب چهره از کوچک ترین نکات تا کامل ترین تناسب آشنا می شوند. حتی با دقیق ترین جزئیات تناسبات و فرم دهی های استاندارد چهره آشنا می شوند. سپس با سایه زنی تک تک اجزا چهره به صورت جدا جدا و از همه ضروری تر با جزئیات به طور مثال مردمک چشم گرفته تا مهم ترین حجم پردازی ها مانند حجم استخوان وسط چشم و
دانلود آهنگ تمشک از میلاد آرام
تقدیم عزیزان موزیک من ♫ دانلود اهنگ وای تمشک وحشیه جفت مردمک چشمات به نام تمشک با صدای میلاد آرام به همراه تکست و بهترین کیفیت آماده کرده ایم ♫
شعر و ملودی : نیلوفر منصوری | تنظیم قطعه : رسول پورنیاکان
Download Old Music BY : Milad Aram | Tameshk With Text And 2 Quality 320 And 128 On Music-fa
 
متن آهنگ تمشک میلاد آرام
ادامه مطلب
همین که پشت فرمان ماشین می‌نشینم، پشت پرده افکارم تبدیل به میدان جنگ می‌شود. آدم‌ها از ناکجاآباد مقابل کاپوت ماشینم پرتاب می‌شوند و من تک تکشان را زیر می‌گیرم. همین وضعیت گاه و بی گاه توی خواب هم به سراغم می‌آید. یک ماشین ترمز بریده، وسط اتوبان می‌مالد به در و دیوار و جدول و ماشین‌های لاین‌های اطراف و خودم که محکم فرمان را توی مشت گرفته‌ام و از وحشت آب می‌شوم زیر صندلی. برعکس نوجوان‌های دیگر، هرگز علاقه‌ای به رانندگی نداشتم، به ضرب و
گمان کردی نفهمیدم ؟ من همه چیز را می دانم . خونِ روی دیوار را دیدم . آخرین زوزه ی دردناکش را شنیدم و لرزیدم . تکان تکان خوردن مردمک های نمناکش را به خاطر سپردم ، من پنجه هایی که آخرین رمق را بر گلوگاه زمین ریختند و فشردند ، و فشردند ، و فشردند ؛ بر حنجره ی جهان حس کردم
و چشم های تو را ؛ ای محبوب ترین من !
و اشک هایت را . اشک هایت ؟ 
از آنها وام دار کدام ابر بودی ؟ کدام آسمان را بازیچه‌ی زنشِ آرام پلک هایت کردی که می باریدی و داشتی جهان را در بارانی غری
آب سیاه یا گلوکوم ( glaucoma) اصطلاحی است برای توصیف گروهی از اختلالات چشمی با علت‌های متفاوت ولی اثری بالینی و مشترک بر روی چشم و عصب بینایی و وابسته به فشار داخل چشمی است.
گلوکوم یک بیماری جدی چشم است که می تواند باعث کوری شود. به عصب بینایی آسیب می رساند, که اطلاعات را از چشمان شما به مرکز بینایی در مغز شما منتقل می کند. این آسیب می تواند منجر به از بین رفتن دائمی بینایی شود.
علت های آب سیاه
در بیشتر موارد ، گلوکوم در اثر فشار بالاتر از حد طبیعی
 
 
پرچم‌های سیاه سر برآوردند و سرها بردند. یکی، دوتا، سه تا، هر روز بیشتر و بیشتر. کودک، نوجوان، جوان، پیر. پرچم‌های سیاه، ته دلمان را لرزاند. نکند روزی .... 
آن مرد آمد. در باران بود یا آفتاب، نمی‌دانم. اما آمد و در باران و برف و آفتاب و مهتاب ماند. با گام‌ها و نگاه پر صلابتش، لبخندهای پدرانه‌اش و آرامش وجودش ته دلمان را قرص کرد. دیگر خبری از ترس نبود که آن مرد و ترس‌ها، دلهره‌ها را با خود برد.
یک جمله بیشتر نبود. خبر، خبر رفتن مرد بود. برای لح
می دانم شما از این حرف ها خوشتان نمی آید؛ اما موهایتان برای ما یلدا نگذاشته. سر انگشت که به سیاهی‌شان می رسد یلدا می‌شود افسانه. شب آنقدر کوتاه می شود که شما پلک بزنید.
پلک بزنید؟ پیش مردمک های لرزانتان که از چله نمی شود گفت بانو! شب کدام است؟ سیاهی که بود؟
گمانم بر این است که شب از رنگش وام‌دار شما باشد
که پیچک های در هم لولیده‌ی خانه‌مان از مژگان در هم پیچیده‌تان ریشه گرفته اند. اصلا گمانم بر این است اخم شما سیستان را سوخت‌ بانو.
شما که نمی
برای اولین بار رفته‌بودیم خانه‌ی سعید که تازه از مستاجری رها شده. ننه هم آنجا بود و هر چند دقیقه یک بار می‌گفت :«خونه‌ی آدم قد مستراح باشه، اما مال خودش باشه!» آخر یکی از جمع گفت:«حالا این چیه هی تکرار می‌کنی؟ بگو قد لونه‌ی مرغ مثلا. چرا هی میگی مستراح؟» ننه گفت:«از قدیم همین‌جوری میگن.» مادربزرگ گفت:«نه والا. از قدیم میگن خونه‌ی آدم قد لونه مرغ باشه، ولی مال خودش باشه. مستراح نمیگن» اما ننه قبول نکرد.
چند دقیقه بعد بحث متراژ خانه شد و ننه گ
لحظاتی مثل لحظه ای درست بعد از گرفتن یک تصمیمِ اشتباه، از شکلِ بی بازگشت یا ک مثلا غلتاندن تکه سنگ بزرگیِ ک در سر راهِ خود آسیب زیادی به همراه دارد، یا آن تلنگر کوچکی ک معلق می کند بدنت را توی سیاهی های بی اصطکاکِ فضا و بعد غلت می خوری تا ابد و دیگر راهی برای متوقف کردنت نباشد یا ک لحظاتی مثلِ اینها، ک توی صندلیِ کنار راننده فرو رفته ای و کمربند ایمنی ـت را بعد از فهمیدنِ ترمز بریدنِ ماشین طوری چسبیده ای ک آویزان است بدنت از صخره ای انگار. نفس ب
دست خود را که از لابلای خس و خاشاک آنسوی تپه ها بیرون می آوری و گمان می بری برْد را کرده ای لبخند رضایت ناشی از ذهن پرورده ای هجو که کودک سیب دزد در این سوی خیابان در کوچه ی منتهی به خانه اش میزند سرتاسر بر لبهایت خشک می شود. و کماکان آن دست دیگرت در میان آن هیاهو به بار نشسته است و موکب مگس های بازار است و یا گوشه ای دیگر دستی در پاچه ای دارد و میمالد. هی میمالد و میمالد که نقش بندد قالب های مانکنی بر پیکره ی عدسی و هی تنگ و گشاد کند سوراخ مردمک را.
رد خون را نگیر.
وقتی به خراش هایِ موربی که به موازات یکدیگر روحم را شکافته اند میرسی، رنگ نگاهت را دوست ندارم عزیز. از وهم رنج آلودی که در مردمک هایت دو دو می‌زند، دست هایم مشت می‌شوند. اما به خاطر دارم که تو را به جای چه شب ها و روزهایی دوست داشته ام، محبوب من. پس از آن لبخند کش آمده ام تعجب نکن.
تعجب نکن وقتی علی‌رغم گفته ام، رد خون را گرفتی، چیزی نگفتم.
وقتی دستت را روی شیارهای خون آلود روحم کشیدی، لب هایم را روی هم فشردم تا ناله ی دردناکم آسم
چقدر باید تاب بخوریم تا زنجیر تاب پاره بشه، پرت شیم یه مرحله بالا تر؟ از کجا معلوم سقوط نکنیم؟
میدونی... من به امید اون روز زنده م که روی شنای ساحل، در یک موقعیت جغرافیایی که خیلی دقیق انتخاب شده؛ "تلالو نوری در حال افول اما قابل ستایش، از مردمک دو روح مجزا اما یکی شده، نفوذ کنه به عمق عدسی و رد شه برسه به شبکیه". دو مغز پیچیده از جنس سیاره ای دیگه، تحلیل کنه در اون نقطه خورشید داره از دید ما پنهون میشه تا صبح رو واسه اونوری ها روشن کنه.
تا اون روز
ارسطو در توصیف نوجوانی گفته نوجوانان افکار پرشور و انقلابی دارند، خیلی خوشبین هستند،خیال می کنند توانایی تغییر دنیا و انجام کارهای خارق العاده را دارند جوانان اکثر امور جاری را نفی میکنند . آنها را کهنه،فرسوده و کنار گذاشتنی می دانند .
جوان می خواهد دنیای تازه و جدید بسازد زیرا سرد و گرم روزگار را نچشیده است از جانب  آن تحقیر نشده است .
نوجوانان معمولاً دنیای بزرگسالان را ریاکارانه رو به زوال و فاسد می‌دانند احساس وظیفه می کنند که باید دنی
ارسطو در توصیف نوجوانی گفته نوجوانان افکار پرشور و انقلابی دارند، خیلی خوشبین هستند،خیال می کنند توانایی تغییر دنیا و انجام کارهای خارق العاده را دارند جوانان اکثر امور جاری را نفی میکنند . آنها را کهنه،فرسوده و کنار گذاشتنی می دانند .
جوان می خواهد دنیای تازه و جدید بسازد زیرا سرد و گرم روزگار را نچشیده است از جانب  آن تحقیر نشده است .
نوجوانان معمولاً دنیای بزرگسالان را ریاکارانه رو به زوال و فاسد می‌دانند احساس وظیفه می کنند که باید دنی
 
وقتی استخوان‌های نیمه‌پوسیده‌ام را کنار پل گذاشته‌ای و چشمانت دریا دریا غرق آبند، به محسن فکر کن.
 
دست‌های پینه بسته‌اش را به خاطر بیاور که سرمای دستبند جمعشان کرد. تو می‌گفتی محسن شرف داشت که جلوی زور ایستاد. می‌گفتی بزرگ بود؛ دلش اقیانوسی بود برای خودش. اما به خاطر بیاور که من گفته بودم محسن درد بود. محسن بغضی بود که سالها حبسش کردند و حالا داشت زار زار زیر باران می‌بارید.
 
محسن تو بودی. محسن همین استخوان‌های نیمه‌پوسیده‌ام - که ک
 
وقتی استخوان های نیمه پوسیده ام را کنار پل گذاشته ای و چشمانت دریا دریا غرق آبند، به محسن فکر کن.
دست های پینه بسته اش را به خاطر بیاور که سرمای دستبند جمعشان کرد. تو می گفتی محسن شرف داشت که جلوی زور ایستاد. می گفتی بزرگ بود. دلش اقیانوسی بود برای خودش. اما به خاطر بیاور که من گفته بودم محسن درد بود. محسن بغضی بود که سالها حبسش کردند و حالا داشت زار زار زیر باران می بارید.
محسن تو بودی. محسن همین استخوان های نیمه پوسیده ام - که کنار پل گذاشتی - بو
[این یک متن علمی نیست! =))) ]
مغز 12 زوج عصب داره که حس و حرکت اجزای سر رو تامین می‌کنن. مثلا بویایی، شنوایی، لامسه، چشایی، حس عمومی، عضله های جونده و غیره. زوج 8 عصب وستیبولوکوکلئاره. که یه بخشیش برای شنوایی‌ه و یه بخشیش برای تعادل.
یه سری تست وجود داره که صحت هر کدوم از این زوج اعصاب رو بررسی کنیم. یکی از تست هایی که بخش تعادلی زوج 8 رو بررسی می‌کنه اسمش تست کالریک‌ه. این شکلیه که مریض رو میخوابونی، زاویه‌ی 30 درجه میدی به سرش بعد تو گوشش چند قطره
من تو را میگذارم در چمدانی کهنه و حمل می‌کنم تا وقتی دوردست ترین سرزمین‌ها را پیمودم، گمان کنم در وطنم هستم. من از دریاهای زیادی عبور خواهم کرد، بیابان هایی را پشت سر خواهم گذاشت که تا چشم می بیند بیابانند و آنقدر دور خواهم شد که از آن شهر، تنها تو برای من بمانی.
من از آن آسمان تیره ، از خورشید بی رحم و سوزان، من از درختان بی ثمر خیابان ها،از دیوارهای سنگی و بغض آلود گذر خواهم کرد و بی آنکه بخواهم؛ یادی از آنها را تا ابد با خود خواهم داشت.من مرد
(پیر مرد روی صندلی در اتاق پزشک مربوطه نشسته، با نگاهی بی تفاوت به روبرو نگاه می‌کند، هنوز دکتر سراغش نیامده. نگاه پیر مرد طوریست که انگار هیچ چیزی برایش آشنا نیست و برای همین مردمک هایش جلب چیزی نمیشوند و یک جا ساکن مانده‌اند. بیرون در چند مرد و زن با دکتر با لحن نگرانی صحبت میکنند)
«چی میشه دکتر؟\یعنی هیچیه هیچی؟\با این وضع نمیشه دکتر زندگی کنه که..یه راهی بگید..»
(دکتر سعی می‌کند افراد را آرام کند و یکسری توضیح علمی بهشان بدهد و اینکه تا با
این طبل ها اجازه نمی دهند صدای حسین شنیده شود.هر چه قلمم می خواهد روی پای خودش بایستد سرش را یک ضرب تر می زنند.با دوات مردمک چشمانم می نویسم. دردناکتر از بریدن سر حسین، بردن نام حسین به هنگام سر بریدن است. حسین حسین شعار کسانی شده است که به شهادت دادن دیگران افتخارشان شده.چگونه حسینی که از یارانش می خواست با او هم سرنوشت نشوند، حالا سرنوشت ملتی به انتخاب یاران او شده است؟ بر سرمان منت گذارند می گویند این انتخاب خودتان بوده است.تا بوده همین بود
امروز یک جورِ ملتهبی بود،
انگار حنجره ی های هر کداممان بلند گویی بود رسا، کِ عالم و آدم را بکشاند بِ دورِهمیِ نسبتن خصوصی و جمع و جورِ ما.
درُ دیوار هر کدام بِ بهانه ای شنیدند دعوت های ناخواسته ی مارا، بعضی ها از سر کنجکاوی آمدند، بعضی ها خندیدند و بِ نحوی دَک شدند و بعضی دیگر تلنگری بهشان خورد و آمدند و بعضی هامان هم کِ در هسته ی اصلی قرارِ اولیه بودیم.
خلاصه ی جمعمان؛ من، رِ، زِ، میم، سین و سین بودند.
قبل از بکاء را بِ گفتگوهای بی انتهایمان گذ
کوکائین یکی از مواد اعتیاد آور محرک است که از گیاه کوکا به دست می‌آید. این ماده به شکل پودری سفید، نرف، شفاف، کریستالی و با طمع تلخ می‌باشد. متاسفانه تعداد زیادی از افراد با مصرف اولیه به این ماده وابستگی پیدا کرده و معتاد می‌شوند. از جمله مهمترین علائم و عوارض اعتیاد به کوکائین می‌توان به شادی و انرژی بیش از حد، افزایش هوشیاری، لرزش عضلات بدن و گشاد شدن مردمک چشم اشاره کرد. آگاهی دقیق و کامل از علائم و عوارض اعتیاد به کوکائین، در شناخت اعت
شانه‌های جسمی و روانی مسمومیت مواد مخدر مواد به نوع ماده مخدر و مصرف هم‌زمان مواد دیگر بستگی دارد. نشانه‌ها و علائم شایع مصرف زیاد مواد مخدر عبارت است از:
گشاد شدن مردمک
عدم تعادل هنگام راه رفتن
درد قفسه سینه
مشکلات تنفسی شدید، تنفس سطحی یا وقفه کامل تنفسی
شنیدن صدای خرخر از گلوی بیمار که علامت انسداد مجاری هوا است.
کبود شدن لب‌ها یا انگشتان
حالت تهوع یا استفراغ
تب بسیار بالا
رفتار تهاجمی یا خشونت‌آمیز
احساس گم‌گشتگی یا گیجی
پارانویا
بی
حسابی گریه میکنم اونقدر که وقتی خودمو توی آینه ی دستشویی نگاه میکنم نمیشناسم . با احتیاط و مردد چراغ آینه را روشن میکنم تا با خودم روبرو بشم و چی میبینم ؟!
چشم های درشت متورم .
مردمک رنگ باخته .
عنبیه کاملا عسلی .
نوک دماغ قرمز .
موهای ژولیده .
شیر آب سرد را باز میکنم و چند بار آب را به صورتم میپاشم . موهام را مرتب میکنم و به رسم کودکی هام یک وری میبافم .
زل میزنم به خودم و میگم فکر کردی الان یک فرشته از آسمون نازل میشه و میگه بیا بغلت کنم و اشک هات را
بهار داره می‌رسه، هوا گرمتر شده روزها طولانی‌تر شده «نور» بیشتر شده، پرنده‌ها دارن می‌خونن و شروع کردن به آشیانه ساختن و درختها دارن کم کم از خواب زمستانی بیدار می‌شن تا دوباره زمین رو پر کنن از زندگی، زندگی.... هر سال وقتی بهار می‌رسید من هم همراه طبیعت همین حس مثبت رو می‌گرفتم، حس زندگی، حس این که سالِ پیش رو سالِ جدیدی هستش و می‌تونم هر جور دلم بخواد بنویسمش، شور و هیجانم با طبیعت هماهنگ می‌شد و کلی فکر و خیال مثبت به سرم می‌زد، اما ا
تکه های تنش را از آن سر شهر آورده بودند. می گفتند آفتاب که زده سیاهی جسمی را روی آب دیده اند. به گمان اینکه نیمه جان می گیرندش به آب زده بودند. وقتی رسیدند چیزی جلوی چشمانشان شناور بود که گویی هیچگاه نفس نمی‌کشیده. انگار هیچگاه راه نرفته است، شعر نخوانده است، انگار که هیچ شبی عشق نورزیده است. انگار از ازل روی آب شناور بوده .
دنبال خانواده اش می گشتند. کسی نمی دانست از چه وقت روی آب بوده. چشمانش بیرون زده و پلک هایش طوری ورم کرده بودند که نمی بستن
از دوازده ظهر تا حالا! دوازده ساعته که از این گوشه خونه با کتابم میرم اون گوشه خونه. برای تمرکز کردن و پرت نشدن فکرم نیاز دارم که مدام جا عوض کنم. سرده خیلی و من یکم آب و هوای بندر بهم ساخته بود این مدت. آمادگی این هوای بارونیِ سرد رو ندارم. تازه چی؟ دو سه تا لباس تابستونی بندری خریدم، می پوشمشون و با پتو اینور اونور میرم!
علی باز سرما خورده. کلافه مون کرد امسال بس که سرما خورد! نمیتونه درس بخونه مدام نق میزنه. بهش میگم منِ طفلکی چی :( چند روز از بوس
صبح ها که به سمت مترو میروم با عجله و استرس از اینکه از قطار جا نمانم معمولا پله های آخر هر پله برقی را یکی دوتا کرده و فاصیه رسیدن به پله برقی(٦ پله برقی) بعدی را به سرعت طی میکنم.
آن روز بر خلاف همیشه عجله ای نداشتم...پس سرعتم را کم کرده و جای گاز دادن خود را در دنده سنگین گذاشتم تا با سرعت معمولی حرکت کنم.در همین حین توجهم جلب او شد...پشت سرم با قدی حدود ١٦٠ قدم هایش را درست جا پای قدم های من میگذاشت و سرعتش را با من هماهنگ کرده بود...منظم مثل تیک (ی
مشت راستش را تا میتوانست فشار میداد و به جای کف دست با هر قدم مشت راستش را به زمین میکوبید.
چند صد متری فاصله گرفته بود و نفسهایش به شماره افتاده بودند. خیالش که کمی راحت تر شد دور و برش را ورانداز کرد و مشتش را به آرامی باز کرد، رد ناخنهاش کف دست راستش را خراش داده بود. حلقه را زیر نور ماه جلوی صورتش گرفت. یک حلقه نقره ای که رویش چیزی را حکاکی کرده بودند، کمی حلقه را چرخاند تا بتواند روی آن‌را بخواند. روی حلقه حک شده بود؛ "گرگ تنها"
دوباره آن‌را
محرک این جملات اخباری برای انتقال فکر ، هیچ است انتقال از دنیایی که درش هستم به دنیایی که در درش هستیم ، از ارزشش بی خبرم تا جایی که میدونم اثر داره نظرت تو چیه گویا مثله ای است که از مردمک دریچه مقعد (اسفکتر) شارش میکند به شبکیه ذهنت از نوازش باد بر سر درختان بی خبر بودی؟ وقتی به مشکل بر میخوری آشنا هست برات به خاطر اینه که بهش فکر کرده بودی و حالا وجودش رو جلوت ظاهر کرده از جرات استفاده کن تصمیم راه نزدیک آسمان شو اگر مشکل طولانی هست به جستجو م
تو تقصیری نداری. حتما الان روی تختت دراز کشیده‌ای و مردمک‌های دل‌فریب‌ات در پشت پلک‌هایت استراحت می‌کنند. یک‌باره چند حجم هندسی می‌بینی که به هم می‌پیوندند و یک آدم درست می‌کنند. یک مرد چهل و چند ساله، از آینده‌ای دور، کاملا معمولی و متوسط. یک لباس سیاه پوشیده که همانند آسمان شب است و یک پارچه‌ی سفید در دست دارد، روبرویت ایستاده است و می‌گوید:
می‌شناسی؟ اگر بگویی نه، ناامید می‌شوم، اما فرقی ندارد، من حرف‌نزده از رویایت نمی‌روم. آم
یکی از راههای افزایش تولید مثل گوسفندان تشخیص فحلی گوسفندان در فصل  جفت گیری گوسفندان است. فحل شدن به علائمی چون سواری دادن گوسفند ماده و ترشح فرومون در میش گفته می شود. اگر تشخیص فحلی و آبستنی گوسفندان به موقع انجام نشود باعث طولانی تر شدن فاصله دو زایمان گوسفند در سال می شود. با اطلاع از زمان دقیق فحلی گوسفند ماده و بز ماده به راحتی می توانتلقیح مصنوعی گوسفندان و بز را انجام داد و حتی امکان اصلاح نژاد گوسفندان وجود دارد.
چرخه فحلی گوسفند
چیزی از بازگشت ژانت و مارتین به پناهگاه نگذشته بود که ژانت برخلاف روزهای پیش بدون تکاندن برفها از روی پوتین و یونیفرمش گوشه ای از پناهگاه درازکش روی زمین افتاد و انگار که انگیزه روزهای قبل را دیگر نداشته باشد، بدون مخابره هیچ پیامی بخواب رفت.موهای طلایی ژانت زیر تابش اولین اشعه های خورشیدی که حالا پس از سه روز بارش مداوم برف طلوع کرده و خود را از لابلای سوراخهای ترکش خمپاره نازیها به داخل پناهگاه رسانده بودند، می درخشید. رقاصی نور باری از د
 ورزش خونم اومده پایین..قشنگ معتاد شدم به ورزش کردن...
از این رو حرف دکتر محترم رو ایگنور کردم و دیروز پیلاتس ثبت نام کردم که هم سبک باشه هم انعطاف پذیریم بهتر بشه...
با ذوق و شوق رفتم وسایلشو گرفتم که به کلاس امروز برسم ولی خب خواب موندم
عمیقأ فکر میکنم که چجوری چند روز دیگ ساعت ۷صبح برم سر کلاس
+ تلگراممو چک کردم برنامه ی تشخیص۵ اومده بود.. ۱۶ جلسه در مورد بزاق باید بخونیم که هشت جلسه اش با ی استاد به شدت پیر و منفوریه که نه سر کلاس از حرفاش چیزی م
دانشگاه برای من تبادرکننده تلخی است تا شیرینی.. دانشگاه برای من یک جای پرت دورافتاده است که آخر نفهمیدم دقیقا چرا وقتم را برای رفتن به آنجا تلف میکنم.. دانشگاه، اصلا خود کلمه دانشگاه مرا ناراحت میکند.. اساتیدی که نمیفهمند چه بگویند و هیچ دغدغه و مسئولیتی نسبت به دانشجویان خود ندارند و دانشجویان و همکلاسی‌هایی که فرسنگها از هم دورند... یک محیط سرد که انگار سکوت حرف اول و آخر است... خاکستر مرگ پاشیده بودند در آن فضا.. تبلور آینده‌ای که بعید است ب
زبان بدن به سیگنال های غیر کلامی گفته می شود که ما برای برقراری ارتباط از آن ها استفاده می کنیم . به گفته کارشناسان این نشانه های غیر کلامی بخش عظیمی از ارتباطات روزانه ما را تشکیل می دهند . از حالت چهره گرفته تا حرکات بدن ، چیزهایی که به زبان نمی آوریم همچنان می توانند اطلاعاتی را به فرد مقابل منتقل کنند .
گفته شده است که امکان دارد بادی لنگویج ، بین 60 تا 65 درصد کل ارتباطات را به خودش اختصاص دهد . خواندن و تفسیر زبان بدن اگرچه مهم است اما توجه به
تکامل دید نوزاد و کودک امری بسیار پیچیده و پیشرفته است که با تکامل چشم ها و مراکز اختصاصی مغزی و تحت فرمان ژنتیکی انجام می شود. چند روز پس از تولد، نوزاد در مقابل نور شدید باید چشمک بزند.مردمک نوزاد در تولد در مقابل نور باز و بسته می شود ولی این فعل و انفعال به علت تنگی شدید مردمک ممکن است مورد توجه والدین واقع نگردد. در ۶ هفتگی، نوزاد باید به نگاه والدین توجه کند و دید خودش را متوجه آنها نماید. در ۲ یا ۳ماهگی باید اشیای رنگی را مورد توجه قرار ده
دانشگاه برای من تبادرکننده تلخی است تا شیرینی.. دانشگاه برای من یک جای پرت دورافتاده است که آخر نفهمیدم دقیقا چرا وقتم را برای رفتن به آنجا تلف میکنم.. دانشگاه، اصلا خود کلمه دانشگاه مرا ناراحت میکند.. اساتیدی که نمیفهمند چه بگویند و هیچ دغدغه و مسئولیتی نسبت به دانشجویان خود ندارند و دانشجویان و همکلاسی‌هایی که فرسنگها از هم دورند... یک محیط سرد که انگار سکوت حرف اول و آخر است... خاکستر مرگ پاشیده بودند در آن فضا.. تبلور آینده‌ای که بعید است ب
درست همان لحظاتی که مشغول غر زدن هستی، و در همان ثانیه هایی که میگویی: بازهم حوصله ام سر رفت و شروع به احساس بی قراری می کنی، انرژی های جسمی و روانی ات تحلیل می رود.
 
آرامش  مهم تر از همه چیز است
هیچکدام از دغدغه های ذهنی ات ارزش غصه خوردن ندارد. هیچکدام از خواسته هایت آنقدر مهم نیست که آرامش روانی ات را بهم بزنی. علاوه بر این بخاطر داشته باش که وقتی آرامش نداری، و گرفتار اضطراب می شوی، سیستم عصبی ات در حالت سمپاتیک قرار میگیرد یعنی جنگ و گریز.
همین که پشت فرمان ماشین می‌نشینم، پشت پرده افکارم تبدیل به میدان جنگ می‌شود. آدم‌ها از ناکجاآباد مقابل کاپوت ماشینم پرتاب می‌شوند و من تک تکشان را زیر می‌گیرم. همین وضعیت گاه و بی گاه توی خواب هم به سراغم می‌آید. یک ماشین ترمز بریده، وسط اتوبان می‌مالد به در و دیوار و جدول و ماشین‌های لاین‌های اطراف و خودم که محکم فرمان را توی مشت گرفته‌ام و از وحشت آب می‌شوم زیر صندلی. برعکس نوجوان‌های دیگر، هرگز علاقه‌ای به رانندگی نداشتم، به ضرب و
[مای بارد مای بارد]
از خلسه خودم بیرون می آیم. عمود چند بودیم؟ نگاه میکنم. هنوز خیلی مانده. نفس هایم روز آخری به شماره افتاده. سرم درد میکند. پوستم سوخته. پاهایم تاول زده. کمرم درد میکند. پلک هایم با کندی باز و بسته می شوند. دماغم جواب اکسیژن درخواستی مغز را نمی‌دهد دهانم باز شده. سید یک بسته مکعبی آب می‌دهد. «بخور آب بدنت کم شده» «نه».
[هلبیکم زوار هلبی]
دوباره از سیاهی پشت پلک ها، چشمم به روشنایی روز سلام میکند. درد ها دارند ضریب میگیرند. گاهی حت
هر روز از تویی که فکر نکنم هیچوقت این نوشته را بخوانی دورتر می‌شوم. "من برایت می‌مُردم اما وصله‌ی تو نبودم". خودت خوب می‌دانی، تو را اندازه چشم‌هایم دوست داشتم و خوب‌تر میدانی که چقدر مردمک همین چشم‌ها، بعدِ هزار بحث و دعوایی که داشتیم، برای تو لرزیده بود. 
میدانم دوستم داشتی و میدانی که دوستت داشتم اما برای هم کافی نبودیم.
من توی پارک‌های زیادی کنارت سرخوشانه قدم زده بودم و تو به سیگارهای زیادی جلوی من پک زدی و من یا با لبخندِ مهربانی،
تمام زندگی، همه اش یکجا؛ انتظار است. انتظار خالص. ناب!
همین مکان و زمانی که درکش از محدوده ی ذهن ما فراتر دویده، ما انسان ها را به طرز رقت انگیزی درگیر خود کرده است. طوری که تمام زندگی مان را میتوان در انتظار خلاصه کرد. - انتظار رسیدن حاصل از سفر در زمان یا مکان - و حال این انتظار برای من به دردی مبدل شده که هیچ درمانی ندارد، جز همان تحملش.
آنقدر میدوم که نفسم بند بیاید. سوزش عجیبی شش هایم را چنگ میزند. تمام زندگی ام از جلوی چشمم میگذرد. در این حین ت
بیست و چهارم بهمن ماهِ سال یک هزار و سیصد و فلان
/ یا هـو /
 
نارگل خانم؛ زیبای جان. عزیزِ من.
حرف زیادی ندارم، فقط خواستم بگویم همه اش بخاطر خودت بود. بخاطر خودت بود که گفتم نرو، کنار منِ بخت برگشته بمان. که شاید بتوانم برایت کاری کنم، نشانت بدهم که وفاداری به حرف نیست. وفاداری جان دارد، زنده است، نفس میکشد، دست های گرمی دارد و تعریف از خودت نباشد اما "گاهی میتواند کاری کند که خستگی هایت را در آغوشش از یاد ببری".
الهی برای نگاه غصه دارت بمیرم، هیچ
بسان نورسیده طفلِ گریانی

که از زهدانِ مادر عاقبت بیرون بیاید

زندگی را

باز آغازیدن از آغاز خواهم کرد در دم

آن زمان که پیشِ چشمِ مردمک‌های غبارآلودِ بی‌خوابم

ببینم چشم‌هایت را

 

حیاتم،

سربَهای لحظه‌ای که‌ات بی‌هوا در بر بگیرم

سخت محکم

چنان چون صخره‌ای از ابتدای خلق گیتی در دل کوهی

–هر آنچ آن را به پیش آید

نجنبد یک وجب از جا–

مماتم هم

 

عزیزا، ماهچهرا، دلبرا، یارا!

نمی‌دانم کجا، کِی آخرت بینم

ندانم هیچ آیا

روز خواهد بود یا شب

د
چشم انسان
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
 
چشم انسان
قسمت‌های مختلف کرهٔ چشم انسان: ۱. زجاجیه ۲. حاشیه دندانه‌دار ۳. ماهیچه مژکی ۴. گردالک‌های مژگانی ۵. مجرای اِشلِم ۶. مردمک ۷. اتاق جلویی ۸. قرنیه ۹. عنبیه ۱۰. عدسی بیرونی ۱۱. عدسی درونی ۱۲. زوائد مژگانی ۱۳. ملتحمه ۱۴. ماهیچه مایل زیرین ۱۵. ماهیچه راست زیرین ۱۶. ماهیچه راست میانی ۱۷. رگ‌های شبکیه ۱۸. صفحه بینایی ۱۹. سخت‌شامه ۲۰. سرخرگ مرکزی شبکیه ۲۱. سیاهرگ مرکزی شبکیه ۲۲. عصب بینایی ۲۳.
قدم اول
صدای تپش‌های قلبم را می‌شنوم. خون به سرم دویده. سعی می‌کند چیزی را توضیح دهد و با هر جمله، با هر کلمه و با هر باز و بسته کردن دهانش، با هر دم و بازدمش، بدنم داغ‌تر می‌شود. تورم رگ‌های کره‌ی چشمم را احساس می‌کنم. هر حرکتی خارج از او از جهان محو شده است. شکل اتاق به هم ریخته و از تمام جمعیت کلاس ما دو نفر باقی مانده‌ایم. او مرکز جهان است. من -که هر تپش قلبم هزار ساعت طول می‌کشد- احاطه‌اش کرده‌ام: می‌توانم هر لحظه‌ای که اراده کنم او را
"هیچ" است اول و آخر قصه ی ما.می روم بجنگم تا پیروزی را لمس کنم؛ هیهات که شکست می خورم،تبعید به بازگشت می شوم و سپس می رسم به انتها.آری، می رسم از هیچ به همان هیچ ابتدای مسیرم.از نقطه ای که حال ایستاده ام به نقطه ای در آینده که نمی دانم کجاست!و تنها خدا می داند در دل مسیرم چه چیز هایی پنهان مانده است...صدای بلند بسته شدن در، شانه هایم را می لرزاند. نگاه ترسیده ام را دراتاق می چرخانم و او را می بینم.اویی که با تفنگی در دست، رو به رویم می ایستد و با چشم ه
اساس عصبی هیجان
اکثر واکنش های درونی هیجان به دستگاه عصبی خودکار وابسته است. این دستگاه از دو سیستم عصبی  سمپاتیک و پاراسمپاتیک، که عملکردشان معمولا در جهت عکس یکدیگر است، تشکیل می شود. برانگیختگی هایی که دستگاه عصبی خودکار به وجود می آورد، معمولا اثر کند، طولانی و پراکنده دارند. این اثر با ترشح غدد(مثلا آدرنالین) تقویت میشود. بنابراین به نظر می رسد که واکنش های درونی وابسته به دستگاه عصبی خودکار، با یک مرکز بالاتر، که امروزه جای آن در تال
بنام خدا 
 
 
سلام
 
 
امروز میخواهم برای شما درباره کبوتر مسافتی و ویژگی ورفتار انها توضیح بدهم.
 
کبوتر های مسافتی از ان دسته کبوتران نامه بر هستن انها هوش بالایی از بقیه کبوتر های تعزیینی دارند انها خیلی به خانه وفا دار هستن و خانه خود را
فراموش نمی کنن.
انها ضاهرشان به کبوتر وحشی(کبوتر چایی) که در چاه یا خرابه ها زندگی میکنن رفته اند با انها اشتبا نگیرید .
 
 
حس بویایی
 
حس بویایی این دسته کبوتران قوی هست و با بو کشیدن مسیر لانه را پیدا میک
مصرف LSD که جزو مخدرهای نوظهور است موجب اخلال در حس‌های بدن می‌شود، به‌طوری‌که احساس شنیدن رنگ‌ها یا دیدن صداها به فرد دست می‌دهد.
موضوع مواد مخدر و گرایش جوانان به استفاده از انواع مواد مخدر سنتی و صنعتی یکی از مهمترین معضلات امروز کشور است ...
به‌طوری‌که طبق اعلام مسئولان ستاد مبارزه با مواد مخدر درحال حاضر ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار مصرف‌کننده مستمر مواد مخدر در کشور وجود دارد و امروزه گرایش مردم به مصرف مواد صنعتی و نوظهور به مراتب بالاتر ا
درمان به وسیله ی متادون از جمله روش هایی است که به منظور کاهش علایم ترک اعتیاد در وابستگان به مواد مخدر استفاده می شود.
اگر شما به عنوان مصرف کننده ی  یکی از انواع مواد مخدر ازجمله:
مرفین،
اکسیکودون،
پتیدین،
کودئین،
یا هرویین
باشید و قصد ترک آن را داشته باشید، متادون به عنوان یکی از روش های درمانی است که لازم است زیر نظر پزشک آن را دنبال کنید.
لازم است بدانید که نحوه ی  عملکرد متادون، به گونه ای است که علایم ترک را تخفیف می دهد یا از بین می برد
درمان به وسیله ی متادون از جمله روش هایی است که به منظور کاهش علایم ترک اعتیاد در وابستگان به مواد مخدر استفاده می شود.
اگر شما به عنوان مصرف کننده ی  یکی از انواع مواد مخدر ازجمله:
مرفین،
اکسیکودون،
پتیدین،
کودئین،
یا هرویین
باشید و قصد ترک آن را داشته باشید، متادون به عنوان یکی از روش های درمانی است که لازم است زیر نظر پزشک آن را دنبال کنید.
لازم است بدانید که نحوه ی  عملکرد متادون، به گونه ای است که علایم ترک را تخفیف می دهد یا از بین می برد
دانلود رایگان کتاب متعادل سازی چهره زنانه
 
لینک دانلود :
 
https://form.jotform.com/200114934877053
 
 
 
 
 
منبعی مناسب برای علاقمندان این رشته است چنانچه این رشته نمونه سوالات متعادل ساز چهره زنانهفنی حرفه گنجینه esoalcom نمونه سوالات آزمون های ادواری متعادل ساز چهره زنانهفنی حرفه استاندارد مجموعه گروه مراقبت زیبایی قابل استفاده برای دانشجویان کاردانش
 
1) برابر طول گوش 3) کمتر از طول گوش2) بیشتر از طول گوش 4) برابر طول لب
 
در صورت مربع ابروان چگونه است؟ ت 5- سخ
#شعر_سپید ‍ درودهمراهان گرامی#نقد_شعر #انجمن_ادبی_شعر_باران #مدیریت_برنامه :#بانو_مریم_راد #مورخ:۹۸/۵/۸سه شنبه#ساعت_شروع :2⃣2⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣ویکباره چشمهایت خاموش شدماه خود رادرنگاهت حلق‌آویز کرد وپرنگرفتپرنده ای دیگردرآبی پیرهنت...به راستی‌مرگ چه‌میتواند‌باشد جز این؟که دستی بهار راربوده استاز حافظه ی مردمک هایموسنگی کوچانده استپرستوی آشیان کرده بر لب هایم رابه راستیدرد بزرگیستکه گیسوانم دیگرمسیر باد هارا تغییر نمی دهند#نرگس_غلامی *⃣*
تو بنفش می پوشیدی و من سبز. می گفتی به آرزوهامون می رسیم #مظاهر . می گفتی اپلای می کنیم، اگه نشد لاتاری ثبت نام می کنیم. گفتم من رای سفید می ندازم، به سلامتیِ سفیدیِ چشم هات. حکم بازی می کردیم، گفتم حکم پیک باشه به سلامتیِ سیاهیِ مردمک چشم هات. دکتر بودی و کلاس کاریت بالا بود. من مهندس بودم و پاره وقت توی اسنپ کار می کردم و کلاس کنکور حسابان و عربی می ذاشتم. رژ لب کالباسی و فرموژه و بوت مشکیِ برّاق و ‌... (اجازه بده نگم!) . بچه ها می گفتن این هوسه نه عش
بدترین رخداد زندگیم آن بود که یک روز بود فهمیدم فقر بود تو را از من گرفت، فقر بود که تو را از من می گیرد ... فقر  ... فقر ... فقر ... فقر ... 
باران رحمت تو نمی دانی صدا کردن اسمت چقدر دوست داشتنی است، تو نمی دانی چقدر دلم می خواست همه جا اسمت را می بردم، بلند بلند فریاد می زدم این زن همین که دوسش دارید، همین که کتابش را می خوانید، قصه هایش را می شنوید، با صدایش تو عالم رویا، با واژه هایش جان تازه می رود تو رگ هایتان، همین که دلتان می خواهد از نزدیک ملاق
از وی واستون ننوشتم ؟ از خیلی وقت پیش!
خب جور شد که من امسال برم مشهد ! بابت همین با مسئول بالین هماهنگ کردم و بهم اجازه داد
کارآموزیهامو تا حدی جا به جا کنم که بتونم این چند روز مشهد رو آف باشم
اینجوری شد که من یه شیفت icu بودم ،یکی اطفال و یکی سوختگی ! اطفال و icu تموم شدن و دو
روز سوختگی مونده که اونم بعد سفرم میرم ... آخرین روز icu عصر تاسوعا بود ، اون روز icu شرایط
خوبی نداشت ، یه ترنس داشتیم که از بس شیشه زده بود از شدت توهم پریده بود تو خیابون و
ماشین
تشخیص علاقه زنان با زبان بدن آنها
از قدیم گفته‌اند برای کشف علاقه‌مندی‌های زنان باید به حرکات آنان توجه کرد. درست است که هم مردان و هم زنان اززبان بدن در ملاقات استفاده می‌کنند؛ با این حال زنان در قیاس با مردان تمایل بیشتری به استفاده از حرکات و اصطلاحات دارند. در این مقاله برخی از رایج‌ترین عناصر زبان بدن زنان هنگامی که به کسی علاقه‌مندند، بیان شده است.
بخش اول: اولین برخورد
۱- به نگاه او توجه کنید. زنی که به شما علاقه‌مند است، نه‌تنه
میام چشماتو بکشم، میبینم دستمو یارای کشیدن این قشنگی نیست. میخوام به دقیق‌ترین شکل ممکن چشمات رو بکشم جوری که یه ذره‌ از موهایی که چندماه پیش قیچیشون کردی هم افتاده باشه گوشه‌ی چشمات، بزرگ چاپ کنم. تباه کردم اون روزایی رو که چشمات آیینه‌ی خنده‌هات بود. راستش چشم‌قشنگ! منم دیگه چشمام آیینه‌ی خنده‌هام نیست، یعنی میخندم‌ها، اما شریان‌هایی که خنده رو از لب میبرن به عمق مردمک چشم‌ها دیگه نیستن. میدونی که؟‌ آدم‌یه مشت سیم پیچیه. تاحالا ت
سوار آسانسور شدم. دکمه‌ی همکف را زدم. در طبقه پایین‌تر سه مرد سوار آسانسور شدند.‌ سیاه پوشیده بودند، اولین بار بود آن‌ها را می‌دیدم، احتمالاً اقوام یکی از ساکنان بودند. آسانسور که ایستاد یکی از آن سیاه‌پوش‌ها با شیء فلزی‌ای که در دست داشت به سرم کوبید. دیگر چیزی یادم نمی‌آید تا زمانی که خودم را در یک مکان ناشناس دیدم. خیلی گرم بود. ملت عین مور و ملخ آن‌جا بودند. همه شاد بودند و کف می‌زدند. به دنبال جایی می‌گشتم که سایه باشد. داشتم از گرما
جعبه در دست روی صندلی پایه بلند گوشه‌ی پذیرایی می‌نشیند، نگاهش روایتی است از حسرت و لبخندش تلاشی عاجزانه برای انکار !
فضای سنگین بینمان را "خب! به سلامتی کی میری؟" سبک‌تر می کند.
مشغول خوردن پرتقال آبدار توی بشقاب از هفته‌ی پر مشغله و برنامه‌های سفرم می‌گویم؛ ناگهان نگاهم که به مردمک‌هایش می‌افتد مسافری را می‌بینم کوله بر دوش، سال‌ها دورتر از امروز؛ با آهی عمیق به گوشه‌ی میز خیره می‌شود :《 ما هم قرار بود یه روز بریم ، دو نفری! همیشه می
گربه ها نمیتوانند به زبان انسان ها صحبت کنند و ,متاسفانه, ما انسان ها هم قدرت جادویی نداریم تا ذهن این موجودات دوست داشتنی را بخوانیم. اما, زبان بدن در این باره به ما کمک میکند. دوست دارید بفهمید گربه تان چه حالی دارد؟ ما به شما کمک میکنیم تا خیلی سریع به یک کارشناس گربه تبدیل شوید! قبلا مقاله ای با عنوان ۷ مزیت گربه داشتن در نوکو منتشر کردیم . در این مقاله , ۷ روش برای درک زبان گربه ها را به شما معرفی میکنیم .
آرام, خنثی یا راحت
تا به حال در حال سف
وقتی که طوطی از قار زدن و جیغ زدن افتاد، باید اموزش سخنگویی را شروع کرد.(هر زمان که شما رفتید کنار قفس نشستید و طوطی حالت وحشیگری نداشت)
وقتی طوطی خواب آلود و یا در حال چرت زدن هست یا مشغول بازی، بهتره تمرین رو به زمانی موکول کنید که طوطی تمرکز کافی رو داره.
 
روزی ۶الی ۷ بار حداقل باید با طوطی کار کنید. در تایم های ۱۰-۱۵ دقیقه ای و هر کلمه را باید ۲۰ الی ۳۰ بار تکرار کنید و بین هر کلمه یک مکث ۳-۴ ثانیه ایی انجام دهید.
برای تمرین های اول ۱-۲ کلمه ساد
گاهی وقت ها خسته ای ، خیلی! روح و جسمت یک نوازش درست و حسابی طلب می کند ، یک حال خوب ، یک هوای پر نسیم ، یک چشم انداز زیبا تا افق ، یک تکیه گاه محکم ، یک چشم امیدوار یک کسی که مثل همه نباشد. همیشه باشد  این موقع ها آدم دلش پر نیست ، عقده ها و حرفای زیادی دیگران اعصابش را بهم نریخته است ، چون دل پر از عقده برای آدم های ضعیف است. این عقده ها ، کینه و نفرت و نفرین می آورد ، این دل را نمیگویم که ب درد زباله می خورد. دل خسته را می گویم که همه ی زار و نزار دن
اموزشگاه عکاسی پرده درخشان (لاتین: tapetum lucidum) لایه‌ای است در چشم بسیاری از مهره‌داران که بلافاصله در پشت یا گاهی اوقات در داخل شبکیه قرار دارد. باعث براق بودن چشم گربه‌ها هم در شب وجود همین پرده است.
پرده درخشان، نور مرئی را پس از عبور از شبکیه از پشت شبکیه ازنو به
درون شبکیه بازمی‌تاباند و باعث افزایش نور دریافتی توسط گیرنده‌های نوری
شبکیه می‌گردد. این عمل باعث افزایش بینایی در نور ضعیف می‌گردد اما ممکن
است از تداخل شعاع‌های منعکس شده
راستش من درست حسابی خاطره از روز اول دانشگاه ندارم چون قبل از شروع کلاسا ما دو روز دانشگاه رفتیم منتها در قالب دیگری 
اگر روز اول اول رو اون روز در نظر بگیریم که به عنوان دانشجوی پزشکی مهر ۹۸ وارد دانشگاه شدم (و نه به عنوان یه نخود سیاه) برنامه از ۸ صبح شروع شده بود و بنده اطلاع نداشتم =((( خیلی شانسی ساهت ۱ و نیم بعد از ظهر رفتم دانشکده که سراغ کارت دانشجوییم بگیرم (واااای هیچوقت یادم نمیره کارت دانشجوییمون رو یک ماه بعد از ثبت نام بهمون دادن) و
1. این حرکت برای غربی ها به معنای (خوب) ، برای ایتالیایی ها به معنای (یک) ، برای ژاپنی ها (پنج) و از نظر یونانی ها ، یک فحش رکیک است.
2.زبان بدن ، تجلی و انعکاس بیرونی حالت احساسی فرد از درون است. 
3.(تیزبین بودن) یعنی توانایی انگشت گذاشتن بر تناقضاتی که در حرف های یک نفر با زبان بدن او وجود دارد.
4.اغلب پیشگوها زن هستند ، زیرا مغز زن ها دارای مدارهای اضافی است تا آنها بتوانند علائم بدنی نوزادها را دریافت و تفسیر کنند و قادر به خواندن وضعیت روانی و عا
خواص سنگ فیروزهچشم زخم، محافظت در برابر حوادث و بلایا، از بین برنده ترس، استرس و افسردگی، ایجاد شادی و خوش شانسی، رونق کسب و کار
 
خواص سنگ فیروزه و درمان بیماری ها
یکی از خواص سنگ فیروزه تقویت قلب، دستگاه تنفسی، چشم ها، گردش خون، گلو، معده و کبد می باشد. در صورتی که فرد بیمار باشد و یا اتفاق ناخوشایندی برایش در شرف وقوع باشد، رنگ فیروزه عوض می شود، گاه در راه مراقبت از فرد و به خاطر مراقبت از وی ترک بر می دارد.
 
سایر خواص سنگ فیروزه این است ک
خواص سنگ فیروزهچشم زخم، محافظت در برابر حوادث و بلایا، از بین برنده ترس، استرس و افسردگی، ایجاد شادی و خوش شانسی، رونق کسب و کار
 
خواص سنگ فیروزه و درمان بیماری ها
یکی از خواص سنگ فیروزه تقویت قلب، دستگاه تنفسی، چشم ها، گردش خون، گلو، معده و کبد می باشد. در صورتی که فرد بیمار باشد و یا اتفاق ناخوشایندی برایش در شرف وقوع باشد، رنگ فیروزه عوض می شود، گاه در راه مراقبت از فرد و به خاطر مراقبت از وی ترک بر می دارد.
 
سایر خواص سنگ فیروزه این است ک
خواص سنگ فیروزهچشم زخم، محافظت در برابر حوادث و بلایا، از بین برنده ترس، استرس و افسردگی، ایجاد شادی و خوش شانسی، رونق کسب و کار
 
خواص سنگ فیروزه و درمان بیماری ها
یکی از خواص سنگ فیروزه تقویت قلب، دستگاه تنفسی، چشم ها، گردش خون، گلو، معده و کبد می باشد. در صورتی که فرد بیمار باشد و یا اتفاق ناخوشایندی برایش در شرف وقوع باشد، رنگ فیروزه عوض می شود، گاه در راه مراقبت از فرد و به خاطر مراقبت از وی ترک بر می دارد.
 
سایر خواص سنگ فیروزه این است ک
خواص سنگ فیروزهچشم زخم، محافظت در برابر حوادث و بلایا، از بین برنده ترس، استرس و افسردگی، ایجاد شادی و خوش شانسی، رونق کسب و کار
 
خواص سنگ فیروزه و درمان بیماری ها
یکی از خواص سنگ فیروزه تقویت قلب، دستگاه تنفسی، چشم ها، گردش خون، گلو، معده و کبد می باشد. در صورتی که فرد بیمار باشد و یا اتفاق ناخوشایندی برایش در شرف وقوع باشد، رنگ فیروزه عوض می شود، گاه در راه مراقبت از فرد و به خاطر مراقبت از وی ترک بر می دارد.
 
سایر خواص سنگ فیروزه این است ک
اخیراً هرچیز به من احساس گناه می‌دهد. احساس می‌کنم آن زنی شده‌ام که میم از آن می‌گفت. آن زنی که هر مکانش معشوقه‌ی متناسب و متمایز دارد و عشق را کشته است. آن‌قدر احساس گناه دارم که وقتی این جمله را به زبان می‌آورم، مطمئنم که می‌خواهم بعد از آن تأکید کنم منظور از معشوقه‌گان، آلات متحرک نرینه نیست.
نگاهت محکم و اصرارگر است. از خودم می‌پرسم «این دخترک پریشان در آینه‌ی چشم‌هایی که مدت‌هاست دریازده‌گی ازشان تشویق به سوعسایدت می‌کند، توی
کارکلاسی صفحه 13 کتاب کاروفناوری پایه هفتم پودمان نوآوری و فناوری
بررسی چند سیستم در بدن انسان
در گروه خود، دستگاه ها و زیر سیستم های بدن انسان را در جدول زیر بنویسید.

دستگاه
کاربرد دستگاه
اجزا
ورودی
خروجی

بینایی
رساندن پیام های تصویری به مغز
عصب های بینایی- شبکیه- مردمک- ماهیچه های چشم- عنبیه- ...
نور اجسام- دریافت پیام از مغز- مواد غذایی و اکسیژن
ارسال اطلاعات و پیام ها به مغز

خون رسانی
رساندن اکسیژن و مواد غذایی به بخش های مختلف بدن
سرخ رگ
کارکلاسی صفحه 13 کتاب کاروفناوری پایه هفتم پودمان نوآوری و فناوری
بررسی چند سیستم در بدن انسان
در گروه خود، دستگاه ها و زیر سیستم های بدن انسان را در جدول زیر بنویسید.

دستگاه
کاربرد دستگاه
اجزا
ورودی
خروجی

بینایی
رساندن پیام های تصویری به مغز
عصب های بینایی- شبکیه- مردمک- ماهیچه های چشم- عنبیه- ...
نور اجسام- دریافت پیام از مغز- مواد غذایی و اکسیژن
ارسال اطلاعات و پیام ها به مغز

خون رسانی
رساندن اکسیژن و مواد غذایی به بخش های مختلف بدن
سرخ رگ
کیت اعتیاد:
برای تشخیص مصرف یا عدم مصرف مواد شیمیایی تغییر دهنده خلق در یک فرد، راه های تخصصی فراوانی مانند توجه به تغیرات فیزیولوژیک (مانند تغیر سایز مردمک، سرخی چشم، بارداری زبان،تغیر رنگ صورت و ...) یا استفاده از انواع آزمایشات پزشکی (مانند: آنالیز خون، آنالیز بزاق، آنالیز ادرار و ...) وجود دارد.که هر یک دارای معایب و محاسن خود می باشد.
این راه ها اغلب گران قیمت و تخصصی و زمان بر هستند و نتیجه آزمایش باید بوسیله یک متخصص تحلیل شود.ولی آیا راه
قسمت اول را بخوان قسمت 136
عسلی هایم را به چشمان مشوشش دوختم.
- راست می گفتی، مشکلاتت این قدر بزرگه که کلمات از پسشون برنمیان حتی من لایق دونستنشون نیستم چه برسه به این که بخوام باری از روی دوشت...
انگشت اشاره اش را روی تیغه ی بینی اش گذاشت.
- هیش، نگو؛ نگفتم چون نخواستم حالت دلت بدتر از اینی که هست بشه.
خواستم زبان در دهان بچرخانم که پژواک قدم های دکتر مُهر سکوت بر لبانم زد.
- کدومتون می تونه مفهموم خانواده رو برام بگه؟
کلمات در ذهنم صف کشیده و من ا
خلاصه جلسه ۳۴
نهمین علت مستقیم بیماری: ژن (اِرق)
ارق به معنی رگ خونی هم هست و بخاطر همین زیاد در بین مردم توجه نشده
حقیقت ارق همان ژنتیک است.
این همان چیزی است که در اسپرم مرد و تخمک زن است که وقتی با هم جمع می‌شوند منجر به انتقال صفات می‌شود
ژن می‌تواند صفات ظاهر و صفات پنهان را انتقال دهد
ژن صفات پدرها و جدهای گذشته را انتقال می‌دهد.
چه بسا صفتی در پدر و پدر بزرگ نباشد ولی از جد به نسل سوم منتقل شده باشد.
ژنتیک شکل و بیماری و موارد دیگر را برا
سلامت چشم و مراقبت از آن موضوع مهمی است. امروز برایتان در درجه از این موضوع گفته‌ایم که یک عینک آفتابی خوب چه ویژگی‌هایی دارد؟ عینک آفتابی فقط برای داشتن ظاهری زیبا و جذاب نیست، بلکه دلایل بسیار خوبی برای استفاده از آن وجود دارد. اول از همه با استفاده از عینک آفتابی می‌توانید جلوی ایجاد چروک‌های ریز گوشه‌های چشم‌تان را بگیرید. بیشتر این چروک‌ها به‌دلیل قرار گرفتن زیاد در معرض نور خورشید ایجاد می‌شوند. همچنین چشم‌تان از نور ماوراء‌
کودکان بسیار پرانرژی و پرتحرک‌اند و در ساعات بیداری مدام در حال جنب‌وجوش و جست‌وخیز هستند. آنها با مفهوم خطر، برخورد با اشیاء و سقوط و... آشنایی ندارند و در صورت یک لحظه غفلت والدین، احتمال زمین خوردن و آسیب‌دیدن آنها بسیار بالاست که گاهی میتواند خطرناک باشد به خصوص ضرباتی که به سر آنها وارد میشود در ادامه در خصوص علائم ضربه مغزی برای شما توضیح داده ایم با ما همراه باشید.
دوران کودکی، دوران زمین خوردن و آسیب است. هر کودکی ممکن است در این دو
طراحی سایت فروشگاهی در مشهد
 
گشوده ساخت وب سایت چه است؟شاید تا به هم اکنون برایتان اتفاق افتاده که از کنار یک فروشگاه عبور فرمائید و یک دفعه مجذوب دکور یا این که ویترین آن گردید. همین ویترین مجلل و زیباست که منجر میشود که چنانچه نیازی به محتویات درون دکان نداشته باشید هم رویه خویش را کج فرمائید و وارد دکان گردید. کاسب از چه ترفندی به کار گیری کرده که دقت شما اینقدر به ویترین جلب شد و شمارا بدون چاره کرد تا وارد این دکان گردید؟
صاحب و مالک این
خواب دیدم که بیدار و هشیاری. با مردمک‌های خاکستری روشن و کلاهی که همیشه مرا به یاد کیسه‌ زباله‌های مشکی‌رنگِ بازیافتی می‌اندازد. و همه‌ی رنج‌های در شمار نَیای ما را در دست داشتی. فقط رنج‌های ما را. ما را. ما، در زمانی که به واسطه‌ی سرِ تاس تو و فرم خاصِ چشم‌هایت «ما» می‌شویم و از دیگران جدا می‌شویم ؛ نه آن‌طور که خودمان بخواهیم و دوست داشته باشیم ؛ حتی بدموقع، موقعی که ما بیش از هرگاه در تلاش خاضعانه‌ی با دیگران پیوستن و از اصل و ریشه‌
تخقیق فردا درباره سامانه های بیو متریک هست 
دبیر مربوطه : مهندس کریمی نسب
 
هنرستان: امیرکبیر اهر
دوازدهم الکترونیک
بیومتریک چیست؟
بیومتریک به مجموعه روش های خودکار تشخیص یا تأیید هویت یک موجود زنده به روش اندازه گیری مشخصات فیزیولوژیکی یا رفتاری آن موجود گفته می شود در نتیجه بیومتریک یک مجموعه فناوری به حساب می آید. می توان گفت سامانه های بیومتریک از دو خصوصیت بسیار مهم برخوردار هستند که موجب بالارفتن اطمینان آن ها می گردد. اولاً شخصی که
تخقیق فردا درباره سامانه های بیو متریک هست 
دبیر مربوطه : مهندس کریمی نصب
 
هنرستان: امیرکبیر اهر
دوازدهم الکترونیک
بیومتریک چیست؟
بیومتریک به مجموعه روش های خودکار تشخیص یا تأیید هویت یک موجود زنده به روش اندازه گیری مشخصات فیزیولوژیکی یا رفتاری آن موجود گفته می شود در نتیجه بیومتریک یک مجموعه فناوری به حساب می آید. می توان گفت سامانه های بیومتریک از دو خصوصیت بسیار مهم برخوردار هستند که موجب بالارفتن اطمینان آن ها می گردد. اولاً شخصی که
Methadone Hydrochloride/متادونمسکن ، ضد التهاب ، ضد تبAnalgesics Anti- inflammatory and Antipyretics
 
هشتمین دارو در لیست مرگ که تداخل اش با داروی دیگر یا به صورت تکی منجر به مرگ شده است
موارد مصرف :‌متادون برای کنترل درد شدید و درمان کمکی قطع وابستگی به اپیوئید‌ها و از راه تزریق برای ایجاد بی‌دردی در زایمان به کار می‌رود.
فارماکوکینتیک/تاثیر بدن بر دارو :از راه تزریقی و خوراکی جذب خوبی دارد، در کبد متابولیزه می‌گردد. به طور عمده از طریق کلیه‌ها و مقدار کمی از آن نیز از
توضیحاتی در مورد قرص آرامبخش
برای رفع اضطراب می‌توان از داروهای آرامبخش استفاده کرد. قرص تریازولام، قرص بوسپیرون و قرص زولپیدم برخی از انواع قرص آرامبخش هستند که احتمالا نام انها را شنیده اید. از عسل نیز می‌توان به عنوان یک خوراکی آرامبخش طبیعی استفاده کرد.عوارض : • خواب آلودگی و خستگی صبح روز بعد از مصرف.در صورت بروز این علایم از رانندگی و کار کردن با ماشین آلات خودداری کنید. • عدم هماهنگی عضلات، ضعف، سرگیجه، گیجی، آلرژی، تاری دید، توهم
بیومتریک Biometric چیست؟
کلمه بیومتریک Biometric از ترکیب دو کلمه یونانی Bio (زندگی) و metrikos (تخمین) تشکیل شده است. بایومتریک عبارتست از تشخیص هویت اشخاص با استفاده از خصوصیات فیزیولوژی و رفتاری آنها. این یک تعریف کلی از واژه بیومتریک است و می توان گفت همه افراد در زندگی روزمره خود ناخودآگاه از بیومتریک استفاده می کنند. به عنوان مثال هویت افراد را از روی صدا، چهره و حتی طرز راه رفتن شان میتوان تشخیص داد. بنابراین می توان تاریخچه استفاده از بیومتریک را ب
Morphine/مورفین
مسکن ، ضد التهاب ، ضد تب
Analgesics Anti- inflammatory and Antipyretics
 
هفتمین دارو در لیست مرگ که تداخل اش با داروی دیگر یا بصورت تکی منجر به مرگ شده است
موارد مصرف :مرفین برای تسکین درد‌ و ب عنوان داروی کمکی در درمان سرفه و خیز حاد ریوی مصرف می‌شود.
فارماکوکینتیک/مکانیزم اثراین دارو از راه خوراکی بخوبی جذب می‌شود. اما متابولیسم  گذر اول کبدی آن زیاد بوده و برای رسیدن به اثر درمانی، نسبت به راههای غیر خوراکی ، مقدار بیشتری از مرفین نیاز خواهد بود.
افرادی که همیشه آرزوی داشتن چشم‌های رنگی دارند، زیادند. خبر خوب اینکه محققان می‌گویند رژیم غذایی می‌تواند روی رنگ چشم تاثیر بگذارد.
امروز می‌خواهیم برخی از غذا‌های شگفت‌انگیز را به شما معرفی کنیم. البته شاید دسترسی به برخی از این گیاهان برای ما آسان نباشد؛ چراکه بعضی از آن‌ها فقط بومی منطقه خاصی از جهان هستند و در نقاط دیگر یا وجود ندارند یا اگر هم وجود داشته باشند جزء گیاهان لوکس و گرانقیمت به حساب بیایند.
از گیاهی به نام یوا یورسی در

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها